کد مطلب:190878 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

نتیجه ی ملاقات علی بن یقطین با حضرت موسی بن جعفر
ابراهیم، ساربان یكی از شیعیان و دوستان ائمه علیهم السلام بود. او برای انجام كاری می خواست بر علی بن یقطین - وزیر هارون - وارد شود. ابراهیم مردی بود شتربان و علی بن یقطین وزیر خلیفه ی وقت بود. از نظر ظاهر، او را آن شأن نبود كه تنها پیش وزیر برود.

علی بن یقطین ابراهیم را اجازه نداد و از ورودش جلوگیری كرد. (اینك مشاهده نمایید اسلام و مكتب اهل بیت علیهم السلام چگونه مزایای پوشالی را لغو كرده و بر اساس تقوا و پرهیزكاری امتیاز به اشخاص داده است) .

همان سال پس از مدت ها علی بن یقطین به عنوان حج مسافرت كرد، و در مدینه ی منوره قصد ملاقات و شرفیابی خدمت موسی بن جعفر علیه السلام را نمود. به در خانه ی حضرت آمد، ولی حضرت به وی اجازه ی ورود و ملاقات نداد. هر چه صبر كرد، رخصت نیافت.

روز دوم آمد و در بیرون خانه ی آن حضرت را ملاقات نمود؛ عرض كرد:ای سید من! تقصیرم چه بود كه مرا راه ندادید؟ حضرت فرمود: به جهت آن كه تو مانع ورود برادرت ابراهیم ساربان شدی. سپس فرمود: ای علی بن یقطین! تا او را از خود راضی نكنی، نه خداوند حج تو را قبول می فرماید و نه ما اجازه ی ملاقات به تو می دهیم! علی بن یقطین گفت: یابن رسول الله! چگونه او را ملاقات



[ صفحه 179]



كنم و از او رضایت بطلبم؟ او در كوفه و ما در مدینه هستیم. حضرت فرمود: واقعا قصد رضایت او را داری؟ عرض كرد: آری. حضرت فرمود: شامگاه تنها به بقیع می روی؛ بدون این كه كسی از غلامان و همراهان تو متوجه شود. در آن جا شتری آماده خواهی یافت؛ بر آن شتر سوار می شوی، به كوفه خواهی رسید.

علی بن یقطین اول شب به طرف بقیع رفت؛ همان شتری كه حضرت فرموده بود، در آن جا دید. سوار شده، در اندك زمانی به در خانه ی ابراهیم ساربان رسید. شتر را خوابانید و در خانه را كوبید. ابراهیم پرسید: كیست؟ گفت: علی بن یقطین. گفت: علی بن یقطین بر در خانه ی ساربان چه می كند؟ علی تقاضا كرد بیرون بیا كه پیش آمد بزرگی واقع شده؛ او را سوگند داد كه اجازه ی ورود بدهد. ابراهیم اجازه داد؛ داخل شد و گفت: ای ابراهیم! به سبب این كه تو را راه ندادم، مولای من حاضر نیست با من ملاقات كند و مرا بپذیرد؛ مگر این كه تو از من راضی و خشنود شوی. ابراهیم گفت: خدا از تو خشنود شود (غفرالله لك) . علی بن یقطین صورت خود را بر خاك گذاشت و ابراهیم را قسم داد كه پا روی صورتش بگزارد و با پای خود روی او را بمالد. ابراهیم نپذیرفت، ولی علی بن یقطین آنقدر او را سوگند داد و اصرار ورزید تا قبول كرد.

ساربان پای خشن خویش را بر صورت وزیر گذاشت و گونه ی او را با پای خشن خود مالید؛ در آن هنگام می گفت: اللهم اشهد؛ خدایا! تو گواه باش كه ابراهیم از من راضی شد.

آنگاه علی بن یقطین از خانه ی ابراهیم ساربان بیرون آمد و سوار



[ صفحه 180]



شتر شد. همان شب به مدینه برگشت. مستقیم به در خانه ی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رفت، شتر را خوابانید، در خانه را كوبید و اجازه ی ملاقات گرفت. حضرت او را اجازه ی ورود داد و فرمود: رضایت ابراهیم را پذیرفتم، الآن حاضرم با تو ملاقات كنم. علی بن یقطین خیلی خوشحال و شادمان گردید [1] .


[1] الثاقب في المناقب، ص 408، ح 386 / 4.